یکی نوشته بود دلش برای ماهی قرمز کوچک میسوزد...
اما من دلم برای کودکی میسوزد که از سوراخ کفشش... به زمستان مینگرد!!!
من و زمستان هیچ وقت او را نفهمیدیم
هرگز نه از دزدان بترسیم نه از آدمکشان!
اینها خطرات بیرونی اند
از خودمان بترسیم ؛
دزدانِ واقعی، پیش داوری های ما هستند،
آدمکشان واقعی، نادرستی های ما هستند.
هميشه از آنهايي كه مي سازند بيشتر از كساني كه خراب ميكنند بترسيد زيرا كسي كه خراب ميكند را همه ميشناسند ولي كساني كه ميسازند به راحتي خراب ميكند بدون اينكه كسي او را بشانسد