تو به من میخندی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دسته تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دسته تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سال ها است که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد ازارم
ومن اندیشه کنان غرقه این پندارم
که چرا خانه ی ما
سیب نداشت...
دلت تنگ یک نفر که باشد!
تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد؛
و لحظه ای فراموشش کنی،
فایده ندارد.... تو دلت تنگ است،
دلت برای همان یک نفر تنگ است!
تا نیاید... تا نباشد....
هیچ چیز درست نمی شود...!!!
خدایا......
تو که میبینی من شاگرد خوبی نیستم.....
تو که میبینی من درسهام رو خوب پس نمیدم.......
تو که میبینی من تو همه امتحانات تو مردود میشم.......
پس چرا......؟؟؟؟؟؟؟
پس چرا پرونده ام رو نمیذاری زیر بغلم و از اینجا بیرونم نمیکنی؟؟؟
( خدایا تو ک ب زودی منو میبری ..پس زودتر...زود...! )